یه لحظه چشماتو رو هم بذار و فرض کن اینترنت نیست. به عصر حجر خوش آمدید!!!

تکلیف یکی از استادهام این بود که یه سری مقالات رو مطالعه کنم، وقتی مرورگر خودمو باز کردم دیدم دسترسی به به دنیای خارج ندارم تا اون علم کوفتی رو که یه کسی تو بلاد کفر به دست اورده رو بخونم. دانشجو بودن تو ایران یه بازی دو سر سوختس و باز سخنی که در اون باید تامل کرد " ما امنیت داریم  "، نه من امنیت ندارم. من به عنوان یه دانشجو امنیت دسترسی آزاد به اطلاعات ندارم، من به عنوان یه دانشجو امنیت شغلی ندارم، نمیدونم که برای درسی که میخونم کار هستش یانه، من به عنوان یه دانشجو امنیت مالی ندارم، نمیدونم میتونم با شغلی که دارم میتونم زندگیمو بچرخونم یا نه، من امنیت مسکن ندارم، امنیت دارو ندارم. امنیت اقسامی داره. حتی تو این ایام نمیدونم امنیت جانی دارم یا نه!!! دیشب که میخواستم از دانشگاه به خونه برم همش میترسیدم درگیر اعتراضات بشم، میترسیدم تیراندازی بشه و بمیرم. امنیت اقسامی داره. باید قبول کنیم امنیتی نیستش، وقتی یه شبه قیمت سوخت 50% اضافه میشه باید قبول کنیم امنیت سوخت نداریم، وقتی اجاره مسکن نسبت به سال پیش 2 برابر میشه باید قبول کنیم امنیت مالی نداریم، وقتی دارو به کشور نمیاد و قیمتش بالا میره باید قبول کنیم امنیت سلامتی نداریم. چرا توهم داریم؟

اینترنت تنها دلخوشی روز های من بود و به من این احساس رو میداد که عضو یه کشوری بزرگتر از ایرانم کشوری به اندازه جهان و الان جهانم کوچکتر شده.

اعتمادم رو نسبت به گردانندگان کشور از دست دادم.

انشاءالله خداوندگارشان به راه راستش هدایت گرداند.


مشخصات

آخرین جستجو ها